جدول جو
جدول جو

معنی ماتم داری - جستجوی لغت در جدول جو

ماتم داری
(تَ)
عزاداری. (ناظم الاطباء). سوکداری:
به ماتم داری آن کوه گلرنگ
سیه جامه نشسته یک جهان سنگ.
نظامی
لغت نامه دهخدا
ماتم داری
پرسه، تعزیه، سوگواری، عزاداری
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خاتم کاری
تصویر خاتم کاری
شغل و عمل خاتم کار، هنر ساختن و آراستن برخی از اشیا به اشکال هندسی و طرح های گوناگون با قرار دادن قطعه های کوچک استخوان، فلز و چوب در کنار هم که بیشتر به شکل مثلث بریده می شود، خاتم بندی، خاتم سازی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مردم داری
تصویر مردم داری
مدارا و ملاطفت، خوش رفتاری با مردم
فرهنگ فارسی عمید
(مَ تَ)
شغل مکتب دار. (ناظم الاطباء). و رجوع به مکتب دار شود
لغت نامه دهخدا
(خَ بَ کُ نَنْ دَ / دِ)
عزادار. (ناظم الاطباء). سوکدار
لغت نامه دهخدا
(مَ دُ)
حسن سلو’. خوشرفتاری با خلق. مهربانی و ملایمت کردن با مردمان. مماشات با مردم پاسداری خاطر خلق اﷲ. عمل مردم دار. رجوع به مردم دار شود: آئین شهریاری و کامکاری و نیکوکاری و مردم داری یافته است. (راحهالصدور راوندی).
به که از کف ندهد شیوۀ مردم داری
هر که چون دیده در خانه بازی دارد.
صائب (از آنندراج).
ز دست ما اسیران پاس دلها بر نمی آید
به رنگ سرمه مردم داری از ما بر نمی آید.
شفیع اثر (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(یَ / یِ)
سوداگری. تجارت:
تهی دست کو مایه داری کند
چو لنگی است کو راهواری کند.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(تَ)
نشاندن استخوان در چوب با نقش ونگار. خاتم سازی. رجوع به خاتم بندی و خاتم سازی شود: آسوریها در صنایع دیگر مانند صنعت زرگری وخاتم کاری... ماهر بودند. (ایران باستان ج 1 ص 128)
لغت نامه دهخدا
تصویری از منت داری
تصویر منت داری
سپاسداری سپاسداری سپاسگزاری
فرهنگ لغت هوشیار
بخوشی و نیکی رفتار کردن مماشات با خلق خدا پاس خاطر مردم داشتن: ز دست ما اسیران پاس دلها بر نمی آید برنگ سرمه مردم داری از ما بر نمی آید. (شفیع اثر) (ایهام)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکتب داری
تصویر مکتب داری
عمل و شغل مکتب دار
فرهنگ لغت هوشیار
افزاری توانگری، چار پا داری ستور داری، دامپروری ثروتمندی توانگری، دارای چارپایان بودن، تربیت گاو و گوسفند واسب: شغل اهالی کشاورزی و مالداری است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مایه داری
تصویر مایه داری
سوداگری، تجارت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مادر داری
تصویر مادر داری
دارای مادر بودن داشتن مادر، نگاهداری از مادر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماتم سرای
تصویر ماتم سرای
سوکسرای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خاتم کاری
تصویر خاتم کاری
شغل و عمل خاتم کار خاتم بندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماتم دار
تصویر ماتم دار
سوکوار پرسه مند (گویش خراسانی بزرگ) پرسه دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماتم زای
تصویر ماتم زای
سوکزای، اندوه زای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خاتم کاری
تصویر خاتم کاری
((تَ))
شغل و عمل خاتم کار، خاتم بندی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از منت داری
تصویر منت داری
((مِنَّ))
سپاس داری، سپاس گزاری
فرهنگ فارسی معین
خاتم بندی، خاتم سازی
فرهنگ واژه مترادف متضاد